دخترک کوله به پشت
اشک به مشت
زیر دیوار غمی خم شده است
خود او می گوید :
من خود سیزده ام !
گاه گاهی روزگار
از سر بی خبری
خنده ای می دهدم
لیک هر روز و شبم
طبق قانون جهان
از نحوست لبریز !
مدتی می گرید
لحظه ای چند، درنگ
راه کج می کند این بار به سوی خانه
چاره ای دیگر نیست
دخترک می گوید :
سوختن، خود ساختن ، جنگیدن
زندگی باید!
چاره ای دیگر نیست
چاره ای دیگر نیست...
...
امضا : نقطه نویس ۱۷ ساله از تهران
هیچ به رابطه معکوس ادعا و عمل توجه کرده ای؟!
ادعا X عمل = مقدار ثابت
...
امضا : نقظه نویس ۱۷ ساله از تهران