نقطه نویس

اعترافات دل نوشت نقطه نویس ۱۸ ساله

نقطه نویس

اعترافات دل نوشت نقطه نویس ۱۸ ساله

۱۴

شهر ساکت نیست، نه

پر ز شورند همه

عابران می گذرند از صحنه

مادر و فرزندی

پدر و لبخندش

دو کبوتر در اوج

و نگاهی پر مهر

زندگی در جریان

ما چرا شاد نباشیم امروز ؟

...

گل لبخند به روی لبتان جاری باد!

...

امضا : نقطه نویس 17 ساله از تهران

نظرات 13 + ارسال نظر
نیما جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:07 ب.ظ http://faslebarooni.blogfa.com

سلام ... نقطه نویس
ممنون از اینکه به نیما سر زدی ...
آپ قشنگی داری ...
دلت همیشه آبی آسمونی باشه .. تا ابر تیرگی شروع به باریدن نکنه ...
نمیری هچ وقت تو غمه کوچه تنهایی ...
مثله اون گنجشک بارون زده ...
خوشحال میشم لینکم کنی ...
دلت مثله وبلاگت پاک باشه ...

محمد جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:59 ب.ظ http://delle.blogsky.com

سلام
همیشه منو به فکر وا می داری
با این نوشته هات
هم زیبا هم پر معنا و هم دل نشین
به امید دیدار

ساینا یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام عزیز دوست داشتنی !
مگه میشه این جا اومد و با بهترین ها روبه رو نشد !
اگه مثل همیشه بگم که ***عالی بود *** تکراری میشه !
پس هیچ قضاوتی نمیکنم
گر چه در دلم تحسین ات می کنم !
و پیش خودم میگم که عالی بود (چشمک)
.
.
شاد باشی عزیزم

حسرت پرواز یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام.خوبی گلم؟
مرسی از کامنت قشنگت.
آپت قشنگ بود.امیدوارم اینو از ته دلت گفته باشی گلم آخه تو لایق شاد بودن هستی.شاد که هستی زیباتری...
دوست دارم عزیز دوست داشتنی.
شاد باشی همیشه ی روزگار...

غریبه اما آشنا! دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ب.ظ

بدم نمی گیا!
اینایی که گفتی میتونه دلایل خوبی باشه واسه شاد بودن!

نیما دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ب.ظ http://faslebarooni.blogfa.com

سلام ...
ممنون از کامنته خوبت ...
نقطه نویس من دلم خیلی زود بارونی میشه ... برا همین بود که نمینوشتم ...
ولی به رسم ادب ... به یاد قلم گرمت
نوشتم ... خودم ... نوشتم ...
بارونی بود .... ولی نوشتم ...
یه سری به کلبه بارونیم بزن ..
منتظره ... حضورت گرمت هستم ... تویی این سرمای پاییز ...
دل تنهای نیما ... [گل]

سام سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ب.ظ

خوشحالم ... شادی ...

وحید هستم سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ب.ظ

من در کدام حالت بالای سکو میرم ...


یادمان باشد که هر سکویی بالا نیست ...


.
.
همه منتظرند اما نمیدونن چرا ...

وحید هستم سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ب.ظ

با چشمای بسته ... چشمک

مطمئنم که می بینی !!!

نیما پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ب.ظ http://faslebarooni.blogfa.com

من اینجام ...
جا مانده از کوچ ... کوچ هم نسلانم ...
تنها ... خسته ... با بالی شکسته ...
سرمای عجیبیست ... خدایا زنده میمونم به امید دیدن دوباره بهار ...
در آرزوی فردایی سبز ...
فردایی گرم ...
نیما تنها ...

نیما جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 ق.ظ http://faslebarooni.blogfa.com

سلام ...
از اینکه به کلبه بارونی نیما سرزدی ممنون ...
خوشا در دل امید دیدن توست ..
در این کوچه چشام محو رخ توست ..
سر همین دو راهی نشستم ... نقطه نویس ...
سر همین کوچه نارنجی ...
به شوق دیدن دوبارت ...
صدای دل بارونی نیما .. { یک شاخه گل مریم تقدیمت }

سام سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ق.ظ http://golerazeghi.blogsky

تازگی‌ها چشم‌بسته به خودم می‌گم: نکنه خدای‌نکرده منو فراموش کرد ی!
منو به خاطر بیار. من همونم که گفتی چشماتو ببند و تو دلت بشمار، بشمار و تا من نگفتم چشم باز نکن.
من هنوز هم چشم‌بسته به انتظار شما تو دلم می‌شمارم: چندمیلیارد و یک، چندمیلیارد و دو، چندمیلیارد و تو...


کاش بدونی

سام دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:26 ب.ظ

دقیقا مثه من که منظورتو متوجه نشدم(شرمنده.. بلد نیستم عاشق بشم) شاید دلت پر بوده میخواستی سر یکی داد بزنی

من از نگاتم میفهمم چته ... آبی باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد